مثل مرداب غمگینی که نیلوفر نداشت
حال من بد بود اما هیچ کس باور نداشت
قیصر امین پور چ زیبا تنهایی اش را در همین دو مصرع فریاد میزند
روزگاری ک دیگر ادم سابق نیستیم. وجودمان پر میشود از خشم رها شدن،رها شدن ب دست کسی ک روزگاری لحظه ای ما رو ب حال خودمان ول نمیکرد ک تک سرفه ای کنیم. همه جا بود، نبود هم سایه اش بود،یادش بود،صدایش بود،مهر خودش را پای دلمات زده بود،نمیتوانستیم ب نبودنش فکر کنیم.
بود و بود وبود تا یه دفعه نبود ونبود ونبود
خودتان را بود همه لحظه های یک نفر نکیند ک بعد دلتان نخواست ک نباشید او دیوانه و بی روزگار شود
میدانیم از ابتدا ک کوجاییم چقدر هستیم ،پس خودمان را بود نکنیم ک وقتی نبودیم یه نفر در نبودمان بمیرد
اکر ک انصاف داریم ومسلمانیم. همین
ک ,ب ,یه ,ای ,اش ,همین ,را بود ,لحظه های ,های یک ,همه لحظه ,بود همه
درباره این سایت